سلام به وبلاگ آزی خوش اومدین.گاهی میخندم گاهی غم دارم.اما دلم میخواد کنار شما شاد باشم :)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 221
بازدید کل : 180542
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 135
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


كافه موزيكال:مرجع موسيقي بيكلام

CAFE MUSICAL

WEBIHA

9:27 PM , 27 / 11 , azi

۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) را به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) را؟

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که
روز عشق فرنگی (ولنتاین)
و
روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان)
به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند





EDAME ,
9:25 PM , 27 / 11 , azi

توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه میکردم. چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز.
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت. شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود.
... زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت:
اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند. رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.

به نقل از صفحه "یادداشت های بی تاریخ" دکتر صدرالدین الهی در کیهان لندن


9:23 PM , 27 / 11 , azi

هر انسانی چه مرد وچه زن از خیانت در زندگی مشترک متنفره و افراد مختلف با توجه به تربیت اجتماعی‌شان، عکس العملهای متفاوتی رو نسبت به طرف خیانتکار نشون میدن .به تصاویر نگاه کنید بقیه ماجرا دستگیرتون خواهد شد ...



عكس العمل خانمي نسبت به خيانت شوهرش اين بود كه يك آگهي با نام "سگ گمشده"چاپ كرد و آنرا در بين دوستان و محله خود پخش نمود. قشمتي از مضمون آگهي اين است:
"سگ گمشده"
او (استيون) آخرين بار در يك دوربين مخفي (كار گذاشته شده )مشغول خيانت به همسرش وداشتن رابطه (جنسي) با بهترين دوست زنش ديده شده است.




اين خانم كه از خيانت همسرش عصباني بود با رنگ بر روي ماشين او نوشت:
اميدوارم (آن زن) ارزشش رو داشته باشه!!


خانمي ديگر كه فوق العاده از خيانت همسرش (و يا دوست پسرش) عصباني بود باپرداخت هزينه اي نسبتا زياد، نوشته پارچه اي رو به دنباله يك هواپيماي اجاره اي بسته و آنرا بر بالاي يك اجتماع بزرگ شهرشان در انگليس به نمايش در آورد !!!

 



خانم ديگري پس از آگاهي از خيانت شوهرش , اول اساس و لباسهاي او را از خانه بيرون انداخت و بعد هم با رنگ اسپري روي گاري حامل اثاثيه نوشت :
شوهر خيانت كار !



اين خانم كه از خيانت همسرش عصباني بود با رنگ بر روي ماشين او نوشته است:
حرامزاده اميدوارم (آن.....) ارزشش رو داشته باشه!!


خانمي هم با رنگ بجان ماشين شوهر خيانت كار افتاد....و واقعا افتاد !!!



اين يكي .... !!!!! واقعا مرد خيانت كار شانس آورد موقع عمليات خانم عصباني , اونجا حضور نداشت والا يكي از اين كلنگ ها روي سر اون فرود مي آمد !


علت خیانت مردان و سن خیانت شان به زنان

مردان بیش از زنان در زندگی مشترك دچار خیانت می‌شوند و از سن ۲۸ تا ۵۰ سالگی بیشترین خیانت‌ها از سوی مردان صورت می‌گیرد.

۷۰ درصد از خیانت زوجین به دلیل ضعف جنسی است
عدم توانایی در مدیریت غزیزه جنسی و ضعف جنسی مرد یا زن از علل اصلی ایجاد روابط فرا زناشویی است که ۷۰ درصد از این روابط ریشه در این امر دارد.

کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی و باروهای دینی در خانواده، عدم علاقه زن و شوهر به یکدیگر، وجود ضوابط عاطفی قبل از ازدواج و تداوم آن به بعد از ازدواج، انتقام‌جویی از شوهر توسط زن به دلایل مختلف و اعتیاد مرد، از دیگر علل ایجاد روابط فرا زناشویی عنوان کرد.

در مردان به دلیل تنوع‌طلبی و کمرنگ شدن صداقت و ارزش‌های دینی و بی‌توجهی همسر پس از تولد اولین فرزند و حتی جداسازی بستر از سوی زن موجب می‌شود تا مردان به دنبال تامین نیازهای جنسی خارج از محیط خانواده باشند.


سن خیانت مردان از ۲۸ تا ۵۰ سالگی / سن خیانت زنان از ۲۰ تا ۴۰ سالگی
اصولا سن خیانت در مردان به همسران از ۲۸ تا ۵۰ سالگی است، تعداد اندکی از مردان بعد از سن ۵۰ سالگی به همسران خود خیانت می‌کنند و به دنبال برقراری ارتباطات فرازناشویی هستند. این مساله در زنان در سنین ۲۰ تا ۴۰ سالگی دیده می‌شود.


مردان بیش از زنان خیانت می‌كنند
اصولا زنان کمتر از مردان به روابط فرا زناشویی تمایل دارند، خوشبختانه هنوز زنان جامعه دارای عفت و وفاداری بیشتری هستند و هنوز شرایط اخلاقی حاکم بر جامعه صدق می‌کند.

مراحل خیانت در زندگی زناشویی در سه مرحله تقسیم بندی می شود ‌:

خیانت در دهه اول به دلیل عدم علاقه به همسر
در سال‌های اولیه ازدواج که مرد نسبت به همسر خود علاقه‌ای ندارد واز روی اجبار تن به ازدواج داده است یا اینکه متوجه می‌شود همسرش توانایی لازم جنسی ندارد.

خیانت مردان در دهه دوم و سوم زندگی به دلیل تنوع‌طلبگی
بعد از تولد اولین فرزند و بی‌توجهی همسر، دوره دوم برقراری ارتباط فرا زناشویی است. در دهه دوم و سوم زندگی به لحاظ تنوع‌طلبی و عدم تمکین زن به ایفای نقش زناشویی نوع دیگری از خیانت در زندگی مطرح می‌شود.
متاسفانه در دهه‌های دوم و سوم به دلیل ناجوانمردی برخی از مردان نسبت به همسرانشان خیانت رخ می‌دهد.


10:54 AM , 26 / 11 , azi

http://azitade.persiangig.com/index.jpeg

 

 

سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند


11:56 AM , 25 / 11 , azi


ناصرالدین شاه برای سفر به دعوت پادشاه فرانسه به پاریس رفت و بعد از خوردن یک شام فرانسوی مفصل و در حالی که شکمش دچار مشکل جدی شده بود، به اتاق خواب شیک دربار فرانسه رفت تا بخوابد، اما هرچه کرد خوابش نبرد. تمام شب دنبال دستشویی می گشت تا بر مشکل ملی بزرگی که برای شاه مملکت بوجود آمده بود غلبه کند، اما هم از بی آبرویی می ترسید و هم نمی دانست توالت کجاست. همینطور که داشت به اطراف نگاه می کرد متوجه شد که اتاق سقف ندارد و ستارگان آسمان را دید. با خیال راحت کارش را در جورابش کرد و جوراب را پرت کرد از سقف به بیرون. و طبیعتا پادشاه اشتباه کرده بود، چون اتاق سقف شیشه ای داشت و جوراب پاره شد و تمام شاهکارهای شاه پاشید به سقف شیشه ای دربار. ناصرالدین شاه شب خوابش نبرد و اول صبح خدمتکاری را پیدا کرد و از او پرسید: حقوق ماهانه ات چقدر است؟
خدمتکار گفت: بیست فرانک.
شاه گفت: من به تو هزار فرانک می دهم که بدون سروصدا و بی آنکه کسی متوجه شود، سقف اتاق را پاک کنی.
خدمتکار نگاهی به سقف کرد و متوجه موضوع شد و به ناصرالدین شاه گفت:
- قربان! من به شما دو هزار فرانک می دهم به من بگوئید چطور به سقف ریدید؟


11:36 AM , 25 / 11 , azi

 


10:41 PM , 23 / 11 , azi


9:17 PM , 19 / 11 , azi


مقصر خود ماییم

عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که

از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند . . .

.

.

.

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل میکرد

چه رنجی میکشد او وقتی هوا ابریست . . .

.

.

.

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند ، اما نه وقتی که در کنارشان هستی ، نه

آنجا که در میان خاک خوابید ، سنگ را تمام می گذارند و می روند . . .

.

.

.

باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی؟

دنیا که به آخر نرسیده ، من نشد ، یکی دیگه ! تو که عادت داری . . .

.

.

.

درد دل کـه می کنــی

ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی سیـنی؛

و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد؛

تیــز کننــد

تیــغ کننــد

و بــزننـد بـه روحـت

.

.

.

عاشق اسمم می شوم

وقتی

تو صدایم می کنی . . .

.

.

.

 

شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم

 

خودمانی میگویم ، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی

.

.

.

چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند….

حتی اصطحکاک سایه هایمان… کافیست

12:29 AM , 16 / 11 , azi



آزاده ؛ دختر خوب                  به چه می اندیشی؟

 

به فراقی پر درد؟                  به جدایی یا مرگ؟

 

آزاده ؛ قلب تو مُرد                 و تو را در یک شب

 

در کفن پیچیدند                     و به خاکت دادند
 

بعد از آن تاریکی است            و فضایی بی رحم

 

و تو ای شوریده                      گر شبی یا روزی

 

قبر تنها و غریبی دیدی            از سر لطف در آغوشش گیر


11:31 PM , 9 / 11 , azi

صحن دكان غرق در خون بود و دكاندار، پي در پي

از در تنگ قفس

چنگ خون آلوده ي خود را درون مي برد

پنجه بر جان يكي زان جمع مي افكند و

او را با همه فرياد جانسوزش برون مي برد

مرغكان را يك به يك مي كشت و

در سطلي پر از خون سرنگون مي كرد

صحن دكان را سراسر غرق خون مي كرد

***

بسته بالان قفس

بي خيال

بر سر يك "دانه" با هم جنگ و غوغا داشتند

تا برون آرند چشم يكدگر را

بر سر هم خيز بر مي داشتند

***

گفتم: اي بيچاره انسان!

حال اينان حال توست!

چنگ بيداد اجل، در پشت در،

دنبال توست

پشت اين در، داس خونين، دست اوست

تا گريبان تو را آرد به چنگ

دست خون آلود او در جست و جوست

بر سر يك لقمه

يا يك نكته، آن هم هيچ و پوچ

اين چنين دشمن چرايي؟

مي تواني بود دوست


5:6 PM , 4 / 11 , azi

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن…
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
پیرمرد دوم: «اِ… چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا… اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!»


كافه موزيكال:مرجع موسيقي بيكلام

CAFE MUSICAL

WEBIHA